پويا بياتي
دستاتو دستم كن خيلي محتاجم پاييزم ميريزم روبه تاراجم
حضرت علي (ع)
صبر در انجام كار خوبي كه دوست نداري
صبر در انجام كار بدي كه دوست داري
رمضان
یکسال تحمل کن و یکسال صفا*مهمانی ماه رمضان را دریاب
ای خدایم
صدایت می زنم بشنو صدایم
شکنجه گاه این دنیاست جایم
به جرم زندگی این شد سزایم
راضیم به رضای تو یا ارحم الراحمین
دست خدا
کودک زمزمه کرد: (خدایا با من حرف بزن).
و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد.
کودک نشنید.
او فریاد کشید: (خدایا! با من حرف بزن).
صدای رعد و برق آمد.
اما کودک گوش نکرد.
او به دور و برش نگاه کرد و گفت:
(خدایا! بگذار تو را ببینم).
ستاره ای درخشید. اما کودک ندید.
او فریاد کشید(خدایا! معجزه کن).
نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید.
او از سر ناامیدیگریه سر داد و گفت:
(خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی).
خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید.
اما کودک دنبال یک پروانه کرد.
او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد.
زندگی
پروردگارا!
پروردگارا!
به من بیاموز دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند ..
عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...
بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...
به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند...
محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند
دل
پای دل دنبال چشم و خال رفت ........
شعري از خودمه
دل دردمندان سوخته از دوري تو يا مولا كي ميايي كه ما غرق گناهييم يا مهدي
فرشتگان
فرشتگان
از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو انقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟
خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوقه من تا غمگین نباشه به
یاد خالقش نمی افته!!!!!!!!!!!
یارب
یارب ای غفار رحمان و رحیم جرم ما بسیار باشد ای علیم اندکی از یاد تو غافل شویم تا به گردن در گناه چون گل شویم از تو بس لطف و وفاداری فزون سمت ما جز معصیت ناید برون از تو اهدای لذایذ هر رقم جانب ما کفر و الحاد و ستم از تو مستوری و ستارالعیوب وز من و ما می رسد هر دم عیوب بهر آسایش جهانی از نعم از زمین و آسمان ، دریا و هم در گناه چون جسم را آلوده ایم جسم و جان را جملگی فرسوده ایم ای خدای پاک ، ای یزدان مهر خالق مهتاب و گردون سپهر حال ما آلودگان را دیده ای از خدایی و کرم بخشیده ای از کرم لطف تو بیرون از شمار وز جفا کردارمان بس بی شمار ای خدا صد شکر،معبودم تویی حامی و یار و خطا پوشم تویی ای خدا صد شکر ، هستی بی نیاز شمه ای از خود به من کردید باز ای خدا شرمنده ام از بودنم هم تو را آزرده هم ، جسم و تنم ای خدا ، تنها تو می دانی و بس روح و جان محفوظ دار از هر عبس |
چراغ
ای ترس تنهایی من، اینجا چراغی روشنه
خدایا
خدایا:
دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد
خدایا:
خدايا
خدايا
چه يافت آنكه تو را گم كرد
چه گم كرد آنكه تو را يافت
خدایا
الهی
الهی ، مانده ام در غفلت و خواب
بگرداب گناهان گشته غرقاب
بحق عاشقان بی قرارت
خدایا دلم گرفته
زِ هجران زود هنگام پرستوها
كه با قانون هجرت زنده اند
خدایا دلم گرفته
از آسمان كه ستاره می گیرد از من
و خورشید
كه مرا زِ رویاهایم جدا می كند
خدایا دلم گرفته
از این روزها كه عاقبت به شب می رسند
و شبهایی كه فرجامشان صبح است
زمان چه تكراری است !
مرگ
به گوری که سرد است وتنها بزن
همه جان من را بسوزان به فرمان
خویش
مرا طاقت ماندنم نیست بیش...
خدایا
خداوندا٬ ببخشا آن گناهانی که باعث شد٬ دعایم بی اثر گردد
گناهانی که امید مرا از تو پریشان کرد
زمینی بنده ام اما٬ یقینی آسمانی را٬ عطایم کن
خدایا٬ قدرتم ده٬ تا ببخشم آن که مرا سخت آزرده ست!
خدایا٬ من چه می گویم؟!
چنانم کن که می خواهی
مرا آن کن که می دانی!
خدایا تنهام نذار
خدایا
الهی واله ام ،مَحرَم تو باشی
خدایا درد من پیچیده در جان
ولی زخم دلم مرهم تو باشی
ناله
به شب ها ناله دارم چون شباهنگ خدایا ساز مرگ آواز دارد
الهی!
الهی!
ظاهری داریم شوریده..باطنی در خواب آلوده..سینه ای داریم پر آتش
دیده ای داریم پر آب.گاه در آتش سینه میسوزیم گاه از اب چشم غرقاب
خدایا
یارب
یارب آگاهم کن خویش را راهبر ِ راهم کن
روز و شب محرم ِ داغ ِ دل و اسرارم ب ظلم را منهدم ِ آهم کن
آنچه میخواهم کن سخت دلگیرم من
بی تو البته زمینگیرم من دادخواها! کرمی ، دست به دامانم آخ
ازکس وناکس وخود سیرم من باز می میرم من
باری انعامم دِه تشنه از تشنه ترم،جامم ده
فارغ از هرچه بدون تو بُوَد مستم کن پرده داری بنما کامم ده
یارب آرامم ده سوختی جانم آه
باز غمگین و پریشانم آه وای بر حال ِ من ِ بنده ی خشک و خالی
خارج از عالم ِ عرفانم آه سُست پیمانم آه
یارب آسان گردان آزمون را به دل ِ سرگردان
بر ضعیفی چو من ِ عاشق ِ سربالایی بر شکسته دل و دل پیمایان
ای رحیم و رحمان !
سلام خدا
خدایا منو ببر تو آغوشه خودت پیش خودت
دلم میخواد سرم و بذارم تو بالینت و واسه همیشه بخوابم
یه خواب قشنگ واروم ببینم اونم تو آغوش تو مئمن تمام دردها
خدایا مرا به سوی خود بخوان
آمین
به نام خدا
در این موج خود را رها کرده ام دلم را به نام خدا کرده ام
من را هم رهایی ده از این قفس خدایا :بگیراز من مرا یک نفس
اسیر غم جان وتن مانده ام مصیبت همین است من مانده ام
به دوش فرشته مرا میبرند خدایا !دلم را کجا میبرند؟؟؟؟









